هذیان نویسی
-
هذیان سوم(مرگ فرهیختگان ادبی در مغازهی خربزه فروشی)
فقط هشت دانشگاه معتبر در این دنیا وجود دارد که هر روز تصویرشان را در آینه میبینند. بخت شعرها و فیلمنامهها و زندگینامهها و رمانها و زندگینامهها باز شد و همگیشان در تیتر بزرگترین انتخابات نامزد شدند و روحشان هم از این ماجرا خبر نداشت. یک میمون داشت به تمام این هزلیات نوشتهشده در این […]
ادامه مطلب -
هذیان دوم
هذیان ذهنی پنجره بلند شد من روی زمین خوابیدهبودم داشتم دندان میزدم کاشیهای روی یک فرش گلهای قالی از آب بیرون آمدند و پژمردند یک قفسه گلی در زندگی شکست دیروز یک کبریت از یک کافه بیرون آمد و سرش را کشید روی آسفالت و سیگاری را روشن کرد سیگار نشست روی لب یک رهگذر […]
ادامه مطلب -
هذیان اول
به قدری توی کلاس گفتم عباس معروفی چطور؟او هم لفاظی می کند؟که شماره ای ناشناس از توی خطوط سیم پیچی های تلفن بیرون پرید،عباس بود از نوع معروفی اش!دهانش کف کرده بود بوی شمشاد پا کوتاه هم می داد و اتفاقا روزه هم بود که نمیدانم چرا نماند افطار کند تا گلویش تازه شود بعد […]
ادامه مطلب
دیدگاه ها