انسداد ذهنی در نوشتن| ۳ راهکار برای رفع انسداد نوشتاری
نگویید تا به حال برایتان پیشنیامده مدتی بعد از نوشتن و عادت به روزانهنویسی درگیر ملالت و افسردگی شوید که باورم نمیکنم.
همهی ما برای روزهایی احساس کردیم که چنان با صفحه سفید کاغذ غریبه هستیم که کم مانده قلم نوشتاریمان رو به انجماد و یخبستگی برود.
در آن لحظه از خودمان میپرسیم:
پس کو آن همه ذوق و استعداد سرشاری که به نوشتن و نویسندگی داشتیم؟
درست در همین حال که گرفتار این حس و احوالات هستیم سایر دوستانمان که دستکمی از رقیب برایمان ندارند مثل یک کارگاه تولیدی لباس شبانه روز در حال تولید و نشر محتواهای درست و درمان هستند و پشت سر هم رسانه های ارتباطی و اجتماعی خود را از سایت گرفته تا تلگرام و اینستاگرام و غیره بهروزرسانی میکند
حالا از یک طرف مبهوت قدرت آفرینشگری سایر دوستان نویسندهمان هستیم و از طرف دیگر درگیر معضل جدید نوشتاری که فرصتی برای لذت بردن نمیدهد.
اجازه میدهید فضا را با یک نوید کمی تغییر دهم؟
باید بگویم تنها نیسیتیم.
نه فقط من و شما که همه افراد حاضر در حوزه نویسندگی مبتلا به چنین گرفتاری در مسیر نوشتن و نویسندگی هستند.
این گرفتاری که نامش انسداد ذهنی است زمانی اتفاق میافتد که فرد دغدغه من در حوزه نوشتن خیلی ناگهانی متوجه میشود به جای اوجگیری خلاقیت و تقویت آفرینندگی خود در حال تولید آت و آشغالهایی در نوشتههایش است.
حتی به یکباره احساس میکند اگر نوشتن را متوقف نکند یا چارهای برای این وضعیت نیندیشد برای همیشه خودش را در حوزه نویسندگی گم خواهد کرد.
افت کردن قلم نوشتاری
کم شدن میزان انرژی حین نوشتن
ترس و تردید از بیان افکار در لابهلای نوشتهها
مایوس شدن
بی سر و سامانی در اجرای نشستهای نوشتاری
آن لاموت نویسندهی آمریکایی در کتاب پرنده به پرنده اشاره میکند که خلاف معنای لغوی انسداد که بار معنایی قفلشدگی و پنهان شدن یک مفهوم پشت مفهوم دیگر را در بردارد، در امر نویسندگی این واژه بیشتر دلالت بر خالی بودن ذهن دارد تا پر بودنش.
در ابتدای پروسهی نوشتن از ثمرهی شور و شوقی که در ما هست قادریم نوشتههایی را خلق کنیم اما به مرور با هر بار نشست نوشتاری و آزاد کردن ذهنیات منبع درونی خالی میشود.
اگر این منابع را با ورودیهای مناسب پر نکنیم لحظههای نامساعدی گریبان روزهای نوشتاریمان را میگیرد.
و لطف یک نشست نوشتاری در برنامه روزانهی ما زمانی از بین میرود که:
در وهله اول
به خودمان حق تجربه چنین احساسی را ندهیم و باور نکنیم که این موقعیت برای تک به تک افراد در این حوزه اتفاق خواهد افتاد.
در وهلهی دوم
بیتوجهی به چارهاندیشی در این شرایط و رفع این انسداد.
و اما راهکارهایی که میتواند این حس را در ما کمرنگ کند.
راهکار اول پذیرش
برای بیرون زدن از انسداد ذهنی باور به وجود چنین موقعیتهایی است و صد البته پذیرش آن.
پذیرش در مواقع بحرانی، معضلی است که به واقع خیلی کمتر به ما آموزش داده شده که مدیریت در بحران ها و مشکلات را با سختی همراه میکند.
در صورت پذیرش انسداد ذهنی در نوشتن است که می توانیم زاویه غلطی که در ذهنمان نسبت به این موضوع داریم را اصلاح کنیم.
راهکار دوم آزاد گاشتن ذهن در حین نوشتن
انسداد ذهنی ممکن است تا هفتهها و حتی ماهها ما را پر از احساس خالی بودن کند.
حتی در بین افکاری که به ذهنمان خطور میکند بدمان نمیآید خودمان را محکوم به بیاستعدادی در نویسندگی کنیم.
این یعنی تحت فشار قرار دادن ذهن.
اما اگر بلافاصله بعد از اینکه پذیرفتیم که ممکن است در روزهایی از سال خلاقیت نوشتاریمان برای مدت زمانی متوقف شود میتوانیم به راحتی ذهنمان را آزاد بگذارید تا از نو پر شویم
آزاد گذاشتن ذهن دومین راهکار است.
این آزادی به معنای رها کردن پروسهی نوشتن نیست بلکه به این معناست که به هر ترتیبی که شده در جریان نوشتن باقی بمانیم.
یک صفحه کمترین میزان برای روزانهنویسی است.
و همین یک صفحه را با چیزهایی پر کنیم که دلخواه ما هستند:
از خاطرات روزها و ایام سال ها گرفته تا رفتارهایی که از افراد در طول معاشرتهای اجتماعیشان میبینیم.
حتی از تنفرتان به نوشتن
با آزادسازی ذهن تولید محتوا و آفرینش نوشتهی خلاقانه کمترین میزان اهمیت را دارد. باید به خودتا اجازهی تولید هر گونه آتوآشغال ذهنی را بدهید.
راهکار سوم متعهد ماندن
چیزی که مهم است جا نزدن در امر نوشتن و وفادار ماندن به تعهدات است که در پروسه نوشتن با خود داریم.
ممکن است برایب دو روز این توقعات را خودمانت کنترل اما روز سوم مجدد فشارهای ذهنی را به روزهای نوشتاری تحمیل میکنیم.
این متعهد بودن منجر میشود تا دوباره حس خالی بودن را پر کنیم.
در کلام آخر به قول آن لاموت نام ما یک دلیل برای نوشتن داریم و هزاران دلیل برای ننوشتن.
پس اجازه ندهیم با چند هفته حس و حال بد کل آرزوهای نوشتاری مان از یاد برود.
دیدگاهتان را بنویسید