برای من نوشتن یک فعل ارزشمند این روزهایم است.
این دوست داشتن پایش به قسمت زیادی از زندگی من باز شده است.
حتی پای نوشتن به دایرهی دوستیهای من باز شدهاست و از پیرو همین خطوط نوشتاری آدمهای نازنینی را پیدا کردم.
نوشتن ارادت خالصی است که به روزهای ما دغدغهمندان نوشتن واصل میشود.
نوشتن امری است که اگر در اجرایش تداوم خرج کنیم میتوانیم به انضباط نوشتاری برسیم.
از دستاورد این انضباط، نوشتههایی نشر دهیم که رنگ و لعابشان به چشم مخاطب بیاید و بتواند آنچه را از مسیر قلبمان گذر کرده است بر دل مخاطب بنشاند.
این روزها دوستان زیادی به واسطهی کلمات و جانشینیشان در سفیدی کاغذ روزی روزهایم شده است. دوستان عزیزی که به من لطف داشته و دارند و نوشتههای خود را برایم ارسال میکنند و مایل هستند به نوشتههایشان بازخورد نوشتاری بدهم.
باید بگویم من خود را در جایگاه قضاوت نمیبینم چراکه همگیمان هممسیر در امر نوشتنیم
راستش دل خوشی به بازخورد ندارم
نوشتهها هر نوعی که باشد ابتدا از مسیر قلب آدمی گذر میکند بعد بر دل برگه کاغذ مینشیند.
حال بازخورد بر چنین احساس لطیف و بکری سمی مهلک است و نشات از نادانی من خواهد داشت.
معتقدم که بازخورد دادن به یک نوشته در ابتدای راه میتواند سم مهلکی یک روند نوشتاری باشد چراکه فرد دغدغهمند نوشتن را از ادامه مسیر و پیدایش سبک نوشتاری منحصربهفردش باز میدارد.
در کنار این اعتقادم به بازخورد اما معتقدم که هر دغدغهمند نوشتنی در راه نوشتن نیازمند دوستی همدغدغه با خود است که در این مسیر بتواند نقاط قوت را از نگاه خود شناسایی کند و بتواند چراغی در این میانه روشن کند.
برآنم در این صفحه با عزیزان همدغدغه با خودم در نوشتن شریک شوم و متنهای ارسالیشان را از دید دانش این روزهایم بررسی کنم و تنها نقاط قوت هر نوشته را متذکر شوم،چنان جمعی دوستانه که برای هم از نوشتههایشان میگویند، برای ارائه راهکاری بهتر.
من باور دارم که هر فرد دغدغهمند نوشتن تنها با نوشتن است که میتواند به سبک منحصر به فرد و امضای نوشتاری اش برسد.
دغدغهمندی در نوشتن و دست به قلم شدن نیازی است که ریشه در ذات هر فردی دارد تنها باید جدی گرفته شود.